s

سه روزه برگشتم.......بیشترازهمه دلتنگ مدینه ام...........

حالا میفهمم توبهشت بودم اون 12 روز..........مکه ابهت زیادی داشت ..ولی مدینه خیلی حس وحال عجیبی داشت....

تمام مدت  دعا میکردم اون روز زودتر برسه که تومدینه ومکه بتونیم نمازی بخونیم ک امام جماعتش امام زمان باشن....و مردمش شیعه

خوش بسعات اونایی که الان مدینه خدمت خانم ند....

تمام نیمکتهای پارک دو نفره اند...


بی خیال...


به درخت تکیه میدهم...

درهای قفس باز و دلم عاشق پرواز            از حس پریدن پرم و بال ندارم

خدایا!!
گاهی... خسته می شوم از این همه درد
گاهی... دستهایم تنهایند
اشكهایم دیگر راهشان را گم كرده اند
همان لحظه هایی كه می گریم از بی كسی ام
از این كه شانه های كسی نیست كه تكیه گاه اشك های بی پناهم شود
همان لحظه هایی كه تو را كم دارم
خوب می دانم که ...
تنها دست مهربان توست كه اشكهایم را پاك می كند...
پس...
هیچوقت....
از من نرنج

• این بی قراری ها دست ِ من نیســــــــــــت
  
  باور کن عاقل ترین آدم ها هم
  
  گــــــــــــاهی
  
  دِلتنگ ِ خاطراتِ احمقانه شان می شوند.....!

و آنجا که انتهای من است
کوه های بلند سر کشیده اند
و رودهای خروشان جاری هستند
و من از پایان جهان شروع می شوم
و آن جا که کوه ها هموار گشته اند
و رودها از رفتن باز ایستاده اند
آن جاست که قلب من در تهی خود
چون آتشفشانی می تپد

ﮔﺮ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ...
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ...
ﯾﻌﻨﯽ...ﻫﻨﻮﺯ ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﻢ ﻭ
ﺑﺮﻭﻡ......

کاش انسان مثل شمع فقط یک شب زندگی می کرد ،
اما کنار پروانه اش ...

غمگينـــم ...
وقتی همه ی جفت ها ، تنهائيــم را به رخم ميکشند !!!
حتی جوراب هايــــم ...

لبخند های مصنوعی را برای عکاس زدیم ،
اشکهای طبیعی را برای خودمان ...!!!

دلم واقعا گرفته

عشق واقعی یعنی اینکه...
حتی وقتی از دستش ناراحتی بازم دوستش داشته باشی..

باز هم دلم تنگ است

برای تو

اینم هدیه من

برای تو

ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ!،

ﺩﯾﺪﯼ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ!

،ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪﺑﺎ ﻣﻦ ﯾﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ،

ﺩﯾﺮﻭﺯ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺳﺨﺖ،

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻫﻢ ﮔﺬﺷﺖ.

ﻃﻮﺭﯼ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻦ.

دلتنگم،
مثل مادر بي سوادي
که دلش هواي بچه اش را کرده
ولي بلد نيست شماره اش را بگيره.

دارد ز خدا خواهش جنات نعیم

زاهد به ثواب و من به امید عظیم

من دست تهی میروم او تحفه به دست

تا زین دو کدام خوش کند طبع کریم

با که گویم سرگذشت این دل سرگشته را؟

راز سر گردان عاشق پیشه‌ی غم کشته را؟

آب چشم من ز سر بگذشت و می‌گویی: بپوش

فریب دورنماهای آرزو خوردم

ره سراب گرفتم ز تشنگی مردم

لب همه خامشیم دل همه فریاد هنوز

صنوبر با تهیدستی به دست آورد صد دل را

من از این آبی آرامش روز

خیلی چیزا تودلمه ک هیچکس هم ندارم بهش بگم جز خودت خداجوننننننننننننننننننننن

توام ک وبلاگ نمیخونی.....

حاصل خیره درآینه  شدن ها آیا؟

دوبرابر شدن غصه تنهایی نیست؟